نكته هاي بسيارمهمي كه درهيچ مدرسه اي يادمان نميدهند

نكته هاي بسيارمهمي كه درهيچ مدرسه اي يادمان نميدهند
مدرسههای ایران مثل بقیه مدرسههای دنیا چیزهای مزخرفی هستند. زحمات
معلمها و غیره به کنار ولی یک آدم معمولی دوازده سال به مدرسه می رود
بدون اینکه یادبگیرد در جامعه زندگی کند. احتمالا آخرین سه معادله سه
مجهولی که یک نفر حل میکند در همان دوران راهنمایی است. آخرین جذر هم
احتمالا در همان راهنمایی گرفته میشود و احتمالا من و شما هیچکدام عدد
اتمی آهن را یادمان نیست و به زحمت ممکن است بتوانیم چهار کتاب از
سمرقندی نام ببریم.
اما بعد از دوازده سال باید وارد جامعه بشویم. حالابگویید برویم دانشگاه
و بعد از شانزده، هجده یا بیست و دو سال درس خواندن با لیسانس، فوق
لیسانس یا دکترا وارد جامعه بشویم… و تازه کلی چیز هست که بلد نیستیم. از
یک چک نقد کردن در بانک تا قانون کاری که قرار است بر مبنایش کار کنیم تا
حرف زدن باکسی که دوستش داریم.
ما در مدرسه و آن بیست و دو سال خیلی چیزها یاد میگیریم اما در خیلی
چیزها هم کاملا بی سواد می مانیم. همین شد که تصمیم گرفتم این قوانین را
برایتان بنویسم که قبل از ورود به جامعه مرورش کنید. زندگی جدی نیست ولی
قانون های بامزهای دارد که در مدرسه درسشان نمیدهند.
مدرسههای ایران مثل بقیه مدرسههای دنیا چیزهای مزخرفی هستند. زحمات
معلمها و غیره به کنار ولی یک آدم معمولی دوازده سال به مدرسه می رود
بدون اینکه یادبگیرد در جامعه زندگی کند. احتمالا آخرین سه معادله سه
مجهولی که یک نفر حل میکند در همان دوران راهنمایی است. آخرین جذر هم
احتمالا در همان راهنمایی گرفته میشود و احتمالا من و شما هیچکدام عدد
اتمی آهن را یادمان نیست و به زحمت ممکن است بتوانیم چهار کتاب از
سمرقندی نام ببریم.
اما بعد از دوازده سال باید وارد جامعه بشویم. حالابگویید برویم دانشگاه
و بعد از شانزده، هجده یا بیست و دو سال درس خواندن با لیسانس، فوق
لیسانس یا دکترا وارد جامعه بشویم… و تازه کلی چیز هست که بلد نیستیم. از
یک چک نقد کردن در بانک تا قانون کاری که قرار است بر مبنایش کار کنیم تا
حرف زدن باکسی که دوستش داریم.
ما در مدرسه و آن بیست و دو سال خیلی چیزها یاد میگیریم اما در خیلی
چیزها هم کاملا بی سواد می مانیم. همین شد که تصمیم گرفتم این قوانین را
برایتان بنویسم که قبل از ورود به جامعه مرورش کنید. زندگی جدی نیست ولی
قانون های بامزهای دارد که در مدرسه درسشان نمیدهند.
قانون اول.
زندگی عادلانه نیست. این همه دین و بقیهداستانها برای همین وجود دارند.
یک نوجوان یا یک دکتر سی سال هکه تازه در شرکتی استخدام شده دائم تکرار
میکند که «این عادلانه نیست». شاید روزی ۸ بار. قانون اول را تکرارکنید
«عدالت مبنای چیز خاصی در دنیا نیست.»
قانون دوم.
جهان واقعی ارزش زیادی برای شخصیت شما قایل نیست. بر خلاف مدرسه و
خانواده که فکر می کنند شخصیت شما چیز مهمی است، برای محیط کار خروجی از
همه چیز مهمتر است و هر کس قبل از اینکه محترم و متشخص باشد، باید کارا
باشد. اگر فکر می کنید در مدرسه به شخصیت شمااحترام نمیگذارند منتظر
دنیای واقعی باشید تا نظرتان اصلاح شود. اگر فکر می کنید عدم احترام
عادلانه نیست، به قانون یک رجوع کنید.
قانون سوم.
با خروج ازدانشگاه یا مدرسه، ماهی یک میلیون درآمد نخواهید داشت وچیزی
را هم طراحی نمیکنید. برای رسیدن به کارهای خوب باید مدت نسبتا زیادی
تلاش کنید. اکثر چیزهایی که در دانشگا خواندهاید به درد محیط کار
نمیخورند.
قانون چهارم.
اگر فکر میکنید معلمتان خیلی سخت گیر بوده، منتظردیدن رییس تان باشید.
رییس شما بر خلاف معلم شما برای کار کردن با شما حقوق نمیگیرد.
قانون پنجم.
در بچگی همیشه کسی برای مقصر قلمداد بودن داشتهاید. خانواده خوب نبوده
یا معلم بد نمره داده. اما اگر بیست سی سالتان بشود و از دهنتان در بیاید
که تقصیر مادرتان بوده که زندگیتان به هم خورده یا تقصیر مدیرتان بوده
که حقوقتان کم است یا اخراج شدهاید، همه به شما خواهند خندید. دردنیای
واقعی خودتان مسوول کارهای خودتان هستید.
قانون ششم.
پدر و مادر شما قبل از به دنیا آمدن شما آدمهای بسیار باحال تری
بودهاند. روند خستگی و بیحوصلگی و بیهیجانی پدر و مادرتان ازوقتی
شروع شده که شروع کردهاند به حساب کردن پولشان برای خریدن پوشک برای
شما، کار کردن برای مخارج تحصیل شما و وقت گذاشتن برای تمیز کردن
اتاقتان. تمام مدتی که شما مشغول برنامهریزی کارهای باحال زندگیتان
بودهاید را آنها مشغول فراهم کردن غذا و خانه و غیره برای شما
بودهاند.
قانون هفتم.
مدارس سعی می کنند مفهوم رد شدن را ملغی کنند. تقریبا همه ورودیهایی که
به تحصیل ادامه میدهند دیپلم میگیرند و تقریبا همه کسانی که وارد
دانشگاه میشوند مدرک میگیرند. در جامعه تقریبا ده درصد آدمها شغل
ندارند و دنبال شغل میگردند. تعداد بیشتری هم در عشق و غیره شکست
میخورند وکسی هم تلاش نمیکند برایشان کلاس تقویتی بگذارد.
قانون هشتم.
زندگی نه ترم دارد نه تعطیلی تابستان. از شما انتظارمیرود از یک لحظه
به بعد هر روز هشت یا نه ساعت کار کنید و هرچهار ماه یکبار هم وارد یک
زندگی جدید نمیشوید. به قانون اول و دوم هم مراجعه کنید. از این به بعد
باید کار کنید و کار کنید و متاسفانه کارهای خیلی خیلی کمی هستند که
کاملا لذت بخش باشند یا از آن مهمتر به شما اجازه خودشکوفایی بدهند.
قانون نهم.
تلویزیون واقعی نیست. در برنامه صدا و سیما هرخانواده کوچک یک خانه زیبا
دارد و یک ماشین و مسافرت. در هیچ برنامه تلویزیونی آدمها یک سوم زمان
سریال را سر کار نیستند ودر سریالهای ماه رمضان، همه مشکلات در روز
بیستم به اوج میرسند و روز بیست و هشتم همه چیز حل شده و همه خوشحالند.
قانون دهم.
اکثر شاگردهای لوس کلاس و خودشیرینترینها یا خرخوانترینهایی که زمان
مدرسه میدیدید، در آینده یا رییس شما خواهند شد یا دارای بقیه
موقعیتهای خوب جامعه.
قانون یازدهم.
انسان نامیرا یا زودمیرا نیست. شما هم مثل اکثرآدمهای دیگر باید تقریبا
هفتاد هشتاد سال زندگی کنید و بعد بمیرید. تاتوی روی بدن، تا پیری با شما
خواهد بود همانطور که مفاصل دردناک ناشی از ورزش نکردن. انتخاب با خودتان
است ولی یادتان باشد که قرار است حدود هفتاد هشتاد سال همین بدن باشید.
زندگی عادلانه نیست. این همه دین و بقیهداستانها برای همین وجود دارند.
یک نوجوان یا یک دکتر سی سال هکه تازه در شرکتی استخدام شده دائم تکرار
میکند که «این عادلانه نیست». شاید روزی ۸ بار. قانون اول را تکرارکنید
«عدالت مبنای چیز خاصی در دنیا نیست.»
قانون دوم.
جهان واقعی ارزش زیادی برای شخصیت شما قایل نیست. بر خلاف مدرسه و
خانواده که فکر می کنند شخصیت شما چیز مهمی است، برای محیط کار خروجی از
همه چیز مهمتر است و هر کس قبل از اینکه محترم و متشخص باشد، باید کارا
باشد. اگر فکر می کنید در مدرسه به شخصیت شمااحترام نمیگذارند منتظر
دنیای واقعی باشید تا نظرتان اصلاح شود. اگر فکر می کنید عدم احترام
عادلانه نیست، به قانون یک رجوع کنید.
قانون سوم.
با خروج ازدانشگاه یا مدرسه، ماهی یک میلیون درآمد نخواهید داشت وچیزی
را هم طراحی نمیکنید. برای رسیدن به کارهای خوب باید مدت نسبتا زیادی
تلاش کنید. اکثر چیزهایی که در دانشگا خواندهاید به درد محیط کار
نمیخورند.
قانون چهارم.
اگر فکر میکنید معلمتان خیلی سخت گیر بوده، منتظردیدن رییس تان باشید.
رییس شما بر خلاف معلم شما برای کار کردن با شما حقوق نمیگیرد.
قانون پنجم.
در بچگی همیشه کسی برای مقصر قلمداد بودن داشتهاید. خانواده خوب نبوده
یا معلم بد نمره داده. اما اگر بیست سی سالتان بشود و از دهنتان در بیاید
که تقصیر مادرتان بوده که زندگیتان به هم خورده یا تقصیر مدیرتان بوده
که حقوقتان کم است یا اخراج شدهاید، همه به شما خواهند خندید. دردنیای
واقعی خودتان مسوول کارهای خودتان هستید.
قانون ششم.
پدر و مادر شما قبل از به دنیا آمدن شما آدمهای بسیار باحال تری
بودهاند. روند خستگی و بیحوصلگی و بیهیجانی پدر و مادرتان ازوقتی
شروع شده که شروع کردهاند به حساب کردن پولشان برای خریدن پوشک برای
شما، کار کردن برای مخارج تحصیل شما و وقت گذاشتن برای تمیز کردن
اتاقتان. تمام مدتی که شما مشغول برنامهریزی کارهای باحال زندگیتان
بودهاید را آنها مشغول فراهم کردن غذا و خانه و غیره برای شما
بودهاند.
قانون هفتم.
مدارس سعی می کنند مفهوم رد شدن را ملغی کنند. تقریبا همه ورودیهایی که
به تحصیل ادامه میدهند دیپلم میگیرند و تقریبا همه کسانی که وارد
دانشگاه میشوند مدرک میگیرند. در جامعه تقریبا ده درصد آدمها شغل
ندارند و دنبال شغل میگردند. تعداد بیشتری هم در عشق و غیره شکست
میخورند وکسی هم تلاش نمیکند برایشان کلاس تقویتی بگذارد.
قانون هشتم.
زندگی نه ترم دارد نه تعطیلی تابستان. از شما انتظارمیرود از یک لحظه
به بعد هر روز هشت یا نه ساعت کار کنید و هرچهار ماه یکبار هم وارد یک
زندگی جدید نمیشوید. به قانون اول و دوم هم مراجعه کنید. از این به بعد
باید کار کنید و کار کنید و متاسفانه کارهای خیلی خیلی کمی هستند که
کاملا لذت بخش باشند یا از آن مهمتر به شما اجازه خودشکوفایی بدهند.
قانون نهم.
تلویزیون واقعی نیست. در برنامه صدا و سیما هرخانواده کوچک یک خانه زیبا
دارد و یک ماشین و مسافرت. در هیچ برنامه تلویزیونی آدمها یک سوم زمان
سریال را سر کار نیستند ودر سریالهای ماه رمضان، همه مشکلات در روز
بیستم به اوج میرسند و روز بیست و هشتم همه چیز حل شده و همه خوشحالند.
قانون دهم.
اکثر شاگردهای لوس کلاس و خودشیرینترینها یا خرخوانترینهایی که زمان
مدرسه میدیدید، در آینده یا رییس شما خواهند شد یا دارای بقیه
موقعیتهای خوب جامعه.
قانون یازدهم.
انسان نامیرا یا زودمیرا نیست. شما هم مثل اکثرآدمهای دیگر باید تقریبا
هفتاد هشتاد سال زندگی کنید و بعد بمیرید. تاتوی روی بدن، تا پیری با شما
خواهد بود همانطور که مفاصل دردناک ناشی از ورزش نکردن. انتخاب با خودتان
است ولی یادتان باشد که قرار است حدود هفتاد هشتاد سال همین بدن باشید.
قانون دوازدهم.
همه بالایی ها را بدانید و شاد باشید. زندگی کوتاه است. خانواده مزاحمند،
کار سخت است و زندگی حوصله سر براما هر چقدر زودتر لذت بردن از زندگیتان
را شروع کنید، بهتراست.
تکمله.
اینها همه و همه برای وقتی هستند که بخواهید درشرایط معمول جامعه بازی
کنید. مطمئنا میتوانید به انتخاب خودتان یک قدمعقبتر بروید و به تمام
اینقوانین به عنوان قواعد یک بازی نگاه کنید. بازیای که میشود بهآن
داخل شد یا نشد. داستان مهم این است که مسخره داور نباشید واگر وارد
بازی «جامعه خبیث سرمایه داری» میشوید حداقل بخشبیشتری از قوانینش را
بدانید.
اینها همه و همه برای وقتی هستند که بخواهید درشرایط معمول جامعه بازی
کنید. مطمئنا میتوانید به انتخاب خودتان یک قدمعقبتر بروید و به تمام
اینقوانین به عنوان قواعد یک بازی نگاه کنید. بازیای که میشود بهآن
داخل شد یا نشد. داستان مهم این است که مسخره داور نباشید واگر وارد
بازی «جامعه خبیث سرمایه داری» میشوید حداقل بخشبیشتری از قوانینش را
بدانید.
+نوشته شده در یک شنبه 2 بهمن 1390برچسب:نكته هاي بسيارمهمي كه درهيچ مدرسه اي يادمان نميدهند, ساعت14:0توسط ایوب |